بخشهایی از مغز ما عملکردهای خاصی دارند، اما ارتباط ایجادشده بین این بخشها و شبکههای بعدی آنها، شناخت را به وجود میآورد؛ بهعنوان مثال، اگر میخواهید از روی تنه درختی روی مسیر آب عبور کنید، درگیر شبکهای هستید که بخشهایی از مغز شما را بهم پیوند میدهد که پردازش تصاویر بصری و هماهنگی حرکتی را کنترل میکنند. اگر به دوستتان توضیح دهید که چگونه توانستید از روی چوب رد شوید، باید قسمتهایی از مغز را که به گفتار مربوط است، اضافه کنید.
در موضوع خلاقیت، دانشمندان علوم اعصاب، ۳ شبکه بزرگ مغز را شناسایی کردهاند که مهم هستند.
- شبکه اجرایی؛ به شما کمک میکند تا توجه کنید و تمرکز داشته باشید.
- شبکه تخیل؛ به شما این امکان را میدهد که خیالبافی کنید یا بتوانید خودتان را بهجای شخص دیگری بگذارید.
- شبکه جالبتوجه؛ به شما این امکان را میدهد که چیزهایی را که در زوایای پنهان مغزتان دفن کردهاید، به دنیای اطراف خود نشان دهید؛ مثلا فرض کنید در جنگلی پیادهروی میکنید و متوجه گیاه خاصی میشوید؛ میخواهید به آن دست بزنید، اما مکث میکنید چون این گیاه به نظرتان اشناه میرسد؛ بله! این گیاه، پیچکی سمی و خطرناک است؛ شما بهطور ناخوداگاهی، خودتان را نجات دادید.
هرچه این شبکهها در مغزتان فعالتر باشند و هرچه بیشتر با هم کار کنند، فرد خلاقتری خواهید بود؛ بنابراین، با این دانش جدید، میتوانیم بگوییم که خلاقیت، مهارتی است که به ما این امکان را میدهد که جهان اطرافمان را درک کنیم، مشاهداتمان را به مخزن دانش موجود در مغزمان پیوند دهیم و از کاربردهای جدید دانش در جهان اطرافمان استفاده کنیم.